تقریباً ۶۰ درصد از جمعیت جهان شاغل هستند. برای بیشتر ما، کار فقط منبع درآمد نیست، بلکه شغل معناهای مختلفی به زندگی ما اضافه می کند.
همچنین داشتن شغل می تواند برای افراد حس هویت ایجاد کند، عزت نفس آنها را تقویت کند و یک خروجی اجتماعی مهم را ارائه دهد.
به عبارتی کار می تواند از سلامت روان ما محافظت کند.
کار شایسته با ارائه مواردی چون:
امرار معاش؛ احساس اعتماد به نفس، هدف و موفقیت؛ فرصتی برای ایجاد روابط مثبت در یک جامعه؛ و ایجاد پلت فرمی برای روتین های ساختاریافته، از سلامت روان حمایت می کند.
در عین حال، بیشتر ما تقریبا اکثر زمان مفید خود را در محیط کارمان می گذرانیم.
در کنار تمام مزایایی که شغل به ما می دهد و می تواند به سلامت روان ما کمک کند، می تواند به تهدیدی برای سلامت روان مان نیز، تبدیل شود.
کار در یک محیط منفی می تواند تأثیر معکوس داشته باشد و آسیب زیادی بر سلامت هیجانی شما وارد کند.
ساعات طولانی کار، کمبود کارکنان، عدم حمایت و احساس بی عدالتی ادراک شده، می تواند سطح استرس شما را افزایش دهد و به مشکلات سلامت روانی مانند اضطراب، افسردگی و سوء مصرف مواد کمک کند.
بیایید فرض کنیم شما در کار خود خوشحال نیستید.
برخی از دلایل ممکن است بدیهی باشند، مانند اینکه یک رئیس بسیار انتقادگر دارید یا کارهای زیادی به شما اختصاص داده شده است.
اما در برخی موارد نیز لازم است کاووشی عمیقتر داشته باشید و دراین باره که چرا انتقاد برای شما سخت است، فکر کنید.
ممکن است تشخیص دهید این موضوع بخشی از مساله است، چراکه والدین شما در حین دوران رشدیتان اغلب از شما انتقاد میکردند و این یک صدای انتقادگر قدیمی است.
سعی کنید مجموعه راه حلهایی که برای کنار آمدن با موضوع را امتحان کردهاید یادداشت کنید.
لیست ممکن است بسیار طولانی باشد، اما من در اینجا فقط چند مثال میآورم:
- صرف نظر کردن از جلسات هفتگی کاری که احتمالا بیش از حد انتقادگرانه به نظر میرسد.
- سکوت کردن در جلسات برای جلب توجه نکردن.
- سخت کار کردن برای اطمینان از اینکه تمام امتیازات را در ارزیابی عملکرد بعدی کسب میکنید.
- صحبت با یک همکار که دوست دارد در مورد مشکلات و افراد مشکل ساز در محل کار صحبت کند.
به روشنی دو راه اول لیست پیشین اجتنابی هستند. آنها تسکین کوتاه مدتی از احساسها و افکار منفی را ارائه میدهند، اما با هزینهای که پرداخت میکنید، احتمالاً فقط حس دیده نشدن، عدم تعلق یا عدم شایستگی را تقویت میکند و ممکن است خوشنامی شما را نزد رئیس و همکاران تضعیف کند.
تلاش برای اطمینان از ارزیابی کامل عملکرد ممکن است خوب باشد، اما مهم است که بررسی کنید انگیزه آن به جای انگیزه ذاتی برای به دست آوردن، بخشی از یک ترس از انتقاد، نباشد.
اگر اجتناب از انتقاد، یک محرک باشد، مهم است که درک کنید این موضوع ممکن است نوعی خود-مغلوب سازی باشد
در مورد دوستی با همکاران چطور؟ پیوسته بحث کردن با این دوستان که چقدر ناراحت هستید، ممکن است شکلی از نشخوار ذهنی باشد، خصوصا اگر تلافی را پیشنهاد کند و شما را به انجام کارهای مشابه بیشتری سوق دهد.
این کار میتواند ناراحتی شما را به واسطه ساخت یک اتاق پژواک پر از قضاوت تشدید کند. ایجاد شرایط چالشی بیشتر در محیط کارتان، در طولانی مدت فقط شرایط را برای شما آزار دهنده تر می کند.
هنگام بررسی مشکل خود، به افکار و احساسهایی که دارید، توجه کنید. ذهن شما چه پیامهای منفیای را میگوید؟ از چه هیجانهایی میخواهید فرار کنید؟ چه خاطراتی پدید میآیند که شما را آزار میدهند؟
این موضوع ممکن است شامل افکار دردناکی مانند اینها باشد: همکارانم به من احترام نمیگذارند، من نمیتوانم چیزی که برایم در این شغل مهم است را انجام دهم، من به اندازه کافی خوب نیستم. همچنین ممکن است احساس خشم مرتبط با نادیده شدن داشته باشید.
باید بگویم، در بسیاری از موارد، یادگیری و استفاده از مهارت های انعطاف پذیری روانشناختی که در درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد (اکت/ ACT) وجود دارد، می تواند کمک کند تا از سلامت روان بیشتری در محیط شغلی خود بهره مند شوید.