.

درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد (ACT)

سه پرسش کلیدی برای کشف ارزش‌ها و معناهای زندگی

بخش مهمی از سلامت روان، شناختن چیزهایی است که واقعاً برای ما اهمیت دارند؛ همان «ارزش‌ها» یا جهت‌گیری‌های عمیقی که می‌توانند کیفیت زندگی‌ را شکل دهند. ارزش‌ها نسخه‌ای قطعی یا از پیش‌تعیین‌شده نیستند؛ آن‌ها از دل تجربه‌های زیسته، لحظات افتخار، الگوهای الهام‌بخش و تصویر ذهنی ما از شیوه‌ای که می‌خواهیم زندگی کنیم شکل می‌گیرند.

تدوین: دکتر پیمان دوستی

برای نزدیک‌تر شدن به ارزش‌های شخصی، می‌توان از سه پرسش بنیادین استفاده کرد. این پرسش‌ها نه‌تنها به روشن‌تر شدن مسیر کمک می‌کنند، بلکه بسیاری از افراد در جلسات درمانی نیز آن‌ها را نقطه شروعی برای تغییرات مهم می‌دانند.

هر یک از ما لحظاتی را تجربه کرده‌ایم که حس کرده‌ایم رفتار، انتخاب یا واکنش‌مان «درست»، «معنادار» یا «درست‌کارانه» بوده است.
به آن موقعیت‌ها فکر کنید:
آیا بابت صداقت‌تان بوده؟ بابت پرتلاش بودن تان بوده است؟ بابت اهمیت دادن به سلامتی تان؟ یا شاید درباره اینکه چطور فرزند یا همسری بوده اید؟ پایداری در یک مسیر سخت؟ مهربانی؟ مسئولیت‌پذیری؟
این لحظات نشانه‌هایی ارزشمند هستند. معمولاً افتخارهای واقعی از هماهنگی رفتار با ارزش‌های درونی ناشی می‌شود، نه از نتیجه یا موفقیت بیرونی.

افرادی که برایتان الهام‌بخش‌اند، اغلب حامل ارزش‌هایی هستند که شما نیز در عمق وجودتان به آن‌ها گرایش دارید.
به کسانی فکر کنید که تحسین‌شان می‌کنید:
معلمان، اعضای خانواده، پژوهشگران، فعالان اجتماعی، هنرمندان یا حتی یک دوست نزدیک.
بپرسید:
چه ویژگی‌هایی آن‌ها را در چشم شما ویژه می‌کند؟
پایداری؟ شجاعت؟ شفقت؟ عدالت‌خواهی؟ فروتنی؟
این ویژگی‌ها بازتابی از ارزش‌هایی‌اند که در شما نیز حضور دارند، حتی اگر هنوز کاملاً به آن‌ها توجه نکرده باشید.

اگر روزی قرار باشد درباره شما بنویسند یا از شما یاد کنند، دوست دارید چه بگویند؟
آیا می‌خواهید بگویند «انسان حمایت‌گری بود»؟
«رفتارش با همه محترمانه بود»؟
«همیشه برای بهتر کردن جهانش قدمی برمی‌داشت»؟
«دانش، عشق یا آرامش را به دیگران منتقل می‌کرد»؟
تصویری که در ذهن دارید، جهت‌گیری ارزشمند زندگی‌تان را بازتاب می‌دهد؛ همان چیزی که می‌تواند معیار تصمیم‌گیری‌های دشوار و چراغ راه مسیرهای مبهم باشد.

ارزش‌ها مقصد نیستند؛ مسیرند. چیزی برای «کسب‌کردن» نیستند، بلکه روشی برای «زندگی‌کردن» هستند. پاسخ دادن به این سه پرسش می‌تواند قدم اول در ساختن یک زندگی معنادارتر، هماهنگ‌تر و نزدیک‌تر به خودِ اصیل‌تان باشد.

اگر مایلید، می‌توانید پاسخ‌های خودتان به این سه پرسش را جایی یادداشت کنید. همین نوشتن ساده، می‌تواند افقی روشن‌تر برای ادامه مسیرتان ترسیم کند.

نوروفیدبک برای PTSD؛ درمانی نو بدون نیاز به مرور دوباره‌ی ترس‌ها

اختلال استرس پس از سانحه (PTSD) یکی از سخت‌ترین مشکلات روانشناختی است که معمولاً پس از تجربه‌ی رویدادهای آسیب‌زا، مانند جنگ، تصادف، یا خشونت شدید ایجاد می‌شود. مبتلایان به PTSD معمولاً کابوس می‌بینند، صحنه‌های حادثه را بارها در ذهن خود مرور می‌کنند، از موقعیت‌های مشابه دوری می‌جویند و مدام در حالت آماده‌باش و اضطراب به‌سر می‌برند.

گردآوری و ترجمه : دنیا نهضت -روانشناس

خلاصه مقاله : Current Status of Neurofeedback for Post-traumatic Stress Disorder: A Systematic Review and the Possibility of Decoded Neurofeedback

درمان‌های فعلی؛ مؤثر اما دردناک

درمان اصلی برای PTSD، درمان مواجهه‌ای است. در این روش، درمان‌گر به بیمار کمک می‌کند تا به‌صورت کنترل‌شده با خاطرات یا محرک‌های ترسناک روبه‌رو شود تا مغز بیاموزد که دیگر نیازی به واکنش شدید ندارد.

اگرچه این روش در بسیاری از موارد مؤثر است، اما برای بیماران بسیار دشوار و گاهی طاقت‌فرساست. بسیاری از افراد نمی‌توانند تحمل کنند دوباره آن صحنه‌های دردناک را مرور کنند و به همین دلیل ۲۰ تا ۴۰ درصد از بیماران پیش از پایان درمان از آن انصراف می‌دهند.

از سوی دیگر، حتی در میان کسانی که درمان را کامل می‌کنند، حدود ۳۰ تا ۵۰ درصد همچنان بهبود کافی را تجربه نمی‌کنند. به همین دلیل، روان‌پزشکان و عصب‌پژوهان به دنبال روش‌هایی هستند که بدون نیاز به مواجهه‌ی مستقیم با خاطرات ترسناک، بتوانند مغز را به حالت تعادل بازگردانند.

نوروفیدبک؛ آموزش مغز برای تنظیم خودش

یکی از نویدبخش‌ترین این روش‌ها، نوروفیدبک (Neurofeedback) است. نوروفیدبک نوعی آموزش عصبی است که به فرد کمک می‌کند با دریافت بازخورد از فعالیت مغزش (از طریق EEG یا fMRI)، به‌تدریج یاد بگیرد الگوهای ناسالم مغزی را تنظیم کند.

در PTSD، بخش‌هایی از مغز مانند آمیگدال (که با احساس ترس در ارتباط است) بیش‌فعال هستند. در روش‌های نوروفیدبک، با آموزش مغز می‌توان این فعالیت بیش‌ازحد را کاهش داد یا فعالیت بخش‌های آرام‌کننده را افزایش داد.

پژوهش‌های مختلف نشان داده‌اند که تنظیم امواج آلفا و تتا در EEG یا آموزش کنترل فعالیت آمیگدال با fMRI می‌تواند علائم PTSD را کاهش دهد، به‌ویژه در زمینه‌ی اضطراب، کابوس‌ها و کنترل هیجانات.

نسل جدید: نوروفیدبک

نسل جدیدی از نوروفیدبک وارد عرصه شده که می‌تواند انقلابی در درمان PTSD ایجاد کند. در روش‌های سنتی، بازخورد به‌صورت میانگین فعالیت یک ناحیه مغزی ارائه می‌شود. اما در روش های جدید، مغز بر اساس الگوهای پیچیده‌ی چندنقطه‌ای آموزش داده می‌شود تا به‌طور ناخودآگاه الگوهای خاصی از فعالیت مغزی را تغییر دهد، الگوهایی که با ترس یا خاطرات آسیب‌زا ارتباط دارند.

نکته‌ی جالب توجه این است که در این روش، بیمار نیازی به یادآوری آگاهانه‌ی حادثه‌ی ترسناک ندارد. مغز به‌صورت ناخودآگاه در معرض الگوهای عصبی مرتبط با آن قرار می‌گیرد و به‌تدریج واکنش‌های ترس خود را کاهش می‌دهد. به عبارت دیگر، بدون مواجهه‌ی مستقیم، نوعی درمان مواجهه‌ای در سطح مغزی رخ می‌دهد.

مطالعات اولیه نشان داده‌اند که تنها پس از چند جلسه‌، کاهش قابل‌توجهی در شدت علائم PTSD دیده شده است اثری که با درمان‌های سنتی برابری می‌کند اما بدون آن ناراحتی شدید.

مزایای کلیدی نوروفیدبک

  1. عدم نیاز به یادآوری آگاهانه‌ی تروما: بیماران بدون تجربه‌ی اضطراب شدید، در مسیر بهبودی پیش می‌روند.
  2. دقت بالا: این روش می‌تواند الگوهای عصبی خاص هر فرد را هدف بگیرد.
  3. کاربرد گسترده: می‌توان آن را برای سایر اختلالات مرتبط با ترس و اضطراب نیز به کار برد، مانند فوبیا یا اضطراب اجتماعی.

نوروفیدبک چشم‌اندازی نو در درمان PTSD گشوده‌ است، روشی که می‌تواند بدون نیاز به مرور دوباره‌ی دردناک‌ترین خاطرات، مغز را بازآموزی کند و احساس امنیت را به فرد بازگرداند.

درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد (ACT) و مفهوم «زندگی ارزش‌محور»

بسیاری از مراجعان در جلسات روان‌درمانی بیان می‌کنند که احساس پوچی یا بی‌معنایی دارند. این احساس اغلب زمانی پدید می‌آید که فرد از ارزش‌های عمیق خود فاصله گرفته است. درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد (Acceptance and Commitment Therapy; ACT)  بر این باور است که درد و تجربه‌های دردناک، بخشی جدایی‌ناپذیر از زندگی است، اما انسان می‌تواند در میان درد نیز، به سوی یک زندگی ارزش‌محور گام بردارد. در ACT، زندگی ارزش‌محور نه تنها هدف درمان بلکه معیار بهبودی است.

گرد آوری و تدوین: دکتر پیمان دوستی


درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد(ACT) با هدف افزایش «انعطاف‌پذیری روان‌شناختی» طراحی شده است. این مفهوم به معنی توانایی حضور در لحظه حال داشتن، پذیرش تجربه‌های درونی، و حرکت در راستای ارزش‌های انتخاب‌شده می‌باشد. بنابراین یکی از ستون‌های اصلی این رویکرد، کار با ارزش‌ها یا معناهای زندگی است.

ارزش‌ها در درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد(ACT) به‌عنوان «جهت‌های انتخاب‌شده زندگی» تعریف می‌شوند، پس آنها اهدافی با نقطه قابل‌دستیابی نیستند. به بیان دیگر، ارزش‌ها مانند قطب‌نما جهت و سبک زندگی را نشان می دهند، اینکه ما پیوسته در ابعاد مختلف زندگی می خواهیم چگونه رفتار کنیم. بنابراین، ارزش ها نشان می‌دهند که می‌خواهیم چگونه زندگی کنیم، نه اینکه دقیقاً به کجا برسیم. برای مثال، «مهربانی»، «یادگیری»، یا «حمایت‌گری» ارزش‌اند، در حالی که «گرفتن مدرک دکتری» یا «افزایش درآمد» هدف‌اند. ارزش‌ها پایدار و هدایت‌گر رفتارهای روزمره هستند.

پژوهش‌های متعدد مانند پژوهش ویلسون و مورل (۲۰۰۴) نشان داده‌اند که افراد دارای وضوح ارزشی بالا، رضایت از زندگی، تاب‌آوری و سلامت روانی بیشتری تجربه می‌کنند، در مقابل، سردرگمی در ارزش ها با احساس پوچی، اضطراب و افسردگی رابطه دارد.

در درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد(ACT)، درمانگر به مراجع کمک می‌کند تا از طریق گفت‌وگو، تمرین‌ها و استعاره‌ها ارزش‌های خود را شناسایی کند. سپس گام بعدی، تعهد رفتاری (Committed Action) است؛ یعنی ارزش‌ها به رفتارهای عملی و قابل‌اجرا تبدیل شوند. در این شرایط، فرد یاد می‌گیرد که حتی در حضور اضطراب، خشم یا ناامیدی، گامی هرچند کوچک در مسیر ارزش‌ها بردارد. مثلاً فردی با ارزش «ارتباط» ممکن است علی‌رغم اضطراب، به دوستی قدیمی پیام دهد. این گام‌های کوچک، احساس معنا و خودکارآمدی را بازمی‌گردانند.

درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد(ACT) ارزش‌ها را نه ابزاری برای شادی لحظه‌ای، بلکه راهی برای زیستن اصیل می‌داند. درواقع، فرد می‌آموزد حتی وقتی شرایط بیرونی تغییر نمی‌کند، با همسویی درونی با ارزش‌هایش احساس رشد و معنا را تجربه کند.

به زبانی ساده، زندگی ارزش‌محور در درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد(ACT) به معنای حذف درد نیست، بلکه به معنای حرکت در مسیر معناست؛ مسیری که در آن فرد یاد می‌گیرد با پذیرش درد، زندگی‌ای پر از هدف، ارتباط و رشد خلق کند. ارزش‌ها به انسان کمک می‌کنند در میان آشفتگی‌های زندگی، جهت خود را گم نکند و این، جوهره انعطاف‌پذیری روان‌شناختی است.

تحریک جریان مستقیم فراجمجمه‌ای (tDCS) چیست ؟

تحریک جریان مستقیم فراجمجمه‌ای (tDCS) یکی از انواع روش های تحریک الکتریکی مغز( TES) است که جریان الکتریکی ضعیفی را به پوست سر منتقل می‌کند. معمولاً جریان ثابتی بین ۱ تا ۲ میلی‌آمپر اعمال می‌شود. tDCS با اعمال جریان مثبت (آندی) یا جریان منفی (کاتدی) از طریق الکترودها به یک ناحیه از سر کار می‌کند. در tDCS تغییرات فوری و پایدار در عملکرد مغز ایجاد می شود. موقعیت الکترودهای آند و کاتد روی سر برای تنظیم نحوه جریان یافتن جریان به مناطق خاص مغز استفاده می‌شود.

گردآودری: دنیا نهضت- روانشناس

اساس مداخله تحریک جریان مستقیم فراجمجمه‌ای (tDCS)  در مغز چیست ؟

جریان منتقل شده به مغز توسط tDCS به اندازه کافی قوی نیست که پتانسیل عمل را در یک نورون ایجاد کند. در عوض، آستانه الگوی نورون‌های فعال را تغییر می‌دهد. انگار مغز به طور فعال سعی در انجام یا یادگیری چیزی دارد و tDCS برای تقویت این فعالیت، به کار می‌رود. در سطح سلولی، tDCS با تقویت انتقال سیناپسی بین نورون‌ها، با افزایش انعطاف‌پذیری سیناپسی که به نوبه خود، اساس سلولی یادگیری است، زمان شلیک نورونی را تغییر می‌دهد. tDCS اغلب با آموزش ترکیب می‌شود. آموزش به خودی خود باعث یادگیری (انعطاف‌پذیری سیناپسی) می‌شود و tDCS همزمان این اثرات را تقویت می‌کند (انعطاف‌پذیری سیناپسی را افزایش می‌دهد).

کاربردهای بالینی تحریک الکتریکی جریان مستقیم( tDCS ) چیست ؟

افسردگی، آفازی، اعتیاد، درد مزمن، میگرن، فیبرومیالژیا، توجه، توانبخشی حرکتی و …

 tDCS همچنین برای کاربردهای غیرپزشکی سلامت، به عنوان مثال برای یادگیری تسریع‌شده، تمرکز، آرامش، ارتقا عملکرد حرکتی و شناختی استفاده می شود.

روند یک جلسه درمانی از tDCS به چه شکل است؟

  • فرایند آماده‌سازی بیمار:  در ابتدا، بیمار به یک محیط آرام راهنمایی شده و بر صندلی راحتی می نشیند. سپس، نقاطی از پوست سر بیمار که طبق پروتکل باید مورد مداخله قرار گیرد به خوبی تمیز می‌شود تا الکترودها با کمترین میزان مقاومت به پوست سر بچسبند و جریان الکتریکی به بهترین نحو از پوست سر عبور کند.
  • چسباندن الکترودها به نقاط مورد نظر طبق پروتکل درمانی:  محل اتصال الکترودها بسته به نوع تحریک الکتریکی مغز و هدف درمان متفاوت است. برای مثال، در تحریک الکتریکی مستقیم مغز (tDCS)، کاتد و آنود معمولاً بر نواحی پیشانی و پشت سر متصل می شود.
  • تنظیم دستگاه میزان شدت و فرکانسجریان الکتریکی از روی دستگاه تنظیم می شود که این جریان معمولاً بین ۱ تا ۲ میلی‌آمپر است و مدت زمان جلسه معمولاً نباید بیشتر از ۲۰ تا نهایتا ۳۰ دقیقه شود.
  • آغاز روند تحریک مغز: جریان الکتریکی به آهستگی شروع می‌شود و ممکن است با حس سوزش و یا خارش در محل اتصال الکترود ها همراه باشد که معمولا به مرور کاهش می یابد.
  • اتمام جلسه: بعد از پایان یافتن زمان داده شده به دستگاه، جریان الکتریکی قطع می‌شود و درمانگر الکترودها را از پوست سر مراجع بر خواهد داشت.
  • پیگیری و ارزیابی:  بعد از جلسه tDCS ، پزشک یا درمانگر به ارزیابی وضعیت فرد می پردازند و تاثیرات جلسه Tdcs را بررسی میکنند.

در اولین جلسه نوروفیدبک (neurofeedback) چه می گذرد؟

شروع درمان نوروفیدبک (neurofeedback) می‌تواند گامی هیجان‌انگیز در جهت بهبود سلامت روان، تمرکز و تنظیم احساسات شما باشد. اگر در نوروفیدبک (neurofeedback) تازه‌کار هستید، ممکن است از خود بپرسید که این تجربه چگونه خواهد بود؟! درک آنچه در اولین جلسه انتظار دارید می‌تواند به کاهش هرگونه نگرانی کمک کند و شما را برای شروعی مثبت و پربار در سفر آموزش مغزتان آماده کند.

تدوین و گردآوری: دنیا نهضت

نوروفیدبک (neurofeedback) چیست؟

قبل از شروع جلسه، مفید است که بدانید نوروفیدبک (neurofeedback) چیست. نوروفیدبک (neurofeedback)، که بیوفیدبک EEG نیز نامیده می‌شود، یک تکنیک غیرتهاجمی است که با ارائه بازخورد در زمان واقعی از فعالیت امواج مغزی، مغز شما را برای خودتنظیمی آموزش می‌دهد. هدف، تشویق الگوهای سالم‌تر مغز است که تمرکز را بهبود می‌بخشد، اضطراب را کاهش می‌دهد، خواب را بهبود می‌بخشد و تعادل کلی روان را ارتقا می‌دهد.

مشاوره و ارزیابی اولیه

اولین قرار ملاقات نوروفیدبک (neurofeedback) شما معمولاً با یک مشاوره آغاز می‌شود. در طول این مکالمه، درمانگر شما در مورد سابقه پزشکی، نگرانی‌های سلامت روان، سبک زندگی و اهداف خاص شما برای آموزش نوروفیدبک (neurofeedback) سؤال خواهد کرد. این مرحله به تنظیم جلسات با فعالیت منحصر به فرد مغز و نیازهای شخصی شما کمک می‌کند.

آشنایی با تجهیزات

پس از اتمام ارزیابی، به بخش آموزش خواهید رفت. در طول جلسات نوروفیدبک (neurofeedback)، حسگرهای کوچک و بدون درد با استفاده از ژل یا چسب رسانا روی پوست سر شما قرار می‌گیرند. این حسگرها سیگنال‌های الکتریکی را از مغز شما دریافت می‌کنند و به سیستم اجازه می‌دهند فعالیت امواج مغزی شما را در زمان واقعی کنترل کند.

شما معمولاً به راحتی روی یک صندلی روبروی صفحه کامپیوتر یا تلویزیون می‌نشینید. این جلسه اغلب مانند تماشای فیلم، گوش دادن به موسیقی یا انجام یک بازی ویدیویی ساده است. چیزی که آن را خاص می‌کند این است که تصاویر و صداهایی که تجربه می‌کنید مستقیماً تحت تأثیر فعالیت مغز شما قرار می‌گیرند.

نحوه عملکرد جلسه نوروفیدبک (neurofeedback)

همانطور که تماشا می‌کنید یا گوش می‌دهید، سیستم نوروفیدبک (neurofeedback) به طور مداوم امواج مغزی شما را رصد می‌کند. وقتی مغز شما الگوهای مورد نظر، مانند الگوهای مرتبط با آرامش یا تمرکز را تولید می‌کند، از طریق تصاویر واضح‌تر، صداهای بلندتر یا انیمیشن‌های پاداش‌دهنده، بازخورد مثبت دریافت خواهید کرد. اگر مغز شما به حالت‌های نامطلوب‌تری برود، بازخورد تغییر می‌کند یا کم‌نور می‌شود و به آرامی مغز شما را به تنظیم شدن تشویق می‌کند. این فرآیند به مغز شما اجازه می‌دهد الگوهای سالم‌تر را بدون تلاش آگاهانه یاد بگیرد و تقویت کند. جلسات معمولاً بسته به برنامه و اهداف شما بین ۳۰ تا ۶۰ دقیقه طول می‌کشد.

آنچه ممکن است در طول جلسات نوروفیدبک ( Neurofeedback ) و بعد از آن احساس کنید

بسیاری از افراد جلسات نوروفیدبک (neurofeedback) را آرامش‌بخش و لذت‌بخش می‌دانند و گاهی اوقات این تجربه را آرامش‌بخش یا حتی مراقبه توصیف می‌کنند. طبیعی است که بعد از چند جلسه اول، با تنظیم مغز، احساس تمرکز، تعادل یا حتی کمی خستگی بیشتری داشته باشید. نتایج نوروفیدبک (neurofeedback) به تدریج ایجاد می‌شوند. در حالی که برخی ممکن است متوجه مزایای فوری شوند، اکثر افراد پس از چندین جلسه، اغلب حدود ۱۰ تا ۲۰ جلسه، بهبودهای قابل توجهی را تجربه می‌کنند.

آمادگی برای اولین جلسه

برای بهره‌مندی هرچه بیشتر از اولین جلسه نوروفیدبک (neurofeedback)، بهتر است موارد زیر را رعایت کنید:

  • قبل از قرار ملاقات از مصرف کافئین یا مواد محرک خودداری کنید.
  • خواب شبانه خوبی داشته باشید.
  • لباس راحت بپوشید.
  • ذهن باز و نگرشی آرام داشته باشید.

پذیرش و تعهد درمانی (ACT/ اکت) و نقش آن در انعطاف‌پذیری روان‌شناختی

زندگی انسان سرشار از رنج‌ها، افکار مزاحم و احساسات ناخوشایند است. بسیاری از افراد در تلاش برای کنترل یا حذف این تجربه‌ها، به چرخه‌ای از اجتناب، نگرانی و رفتارهای ناکارآمد گرفتار می‌شوند. درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد (Acceptance and Commitment Therapy; ACT) پاسخی به این مشکل است؛ رویکردی که به جای تمرکز مستقیم بر کاهش علائم بر افزایش انعطاف‌پذیری روان‌شناختی تمرکز دارد.

انعطاف‌پذیری روان‌شناختی یعنی توانایی حضور در لحظه حال (آگاهی از تجربه‌های حال حاضر مانند افکار و احساس‌ها)، پذیرش تجربه‌های درونی به جای جنگیدن با آنها، و حرکت در جهت ارزش‌های شخصی حتی در مواجهه با سختی‌ها.

گردآوری: دکتر پیمان دوستی


ACT بخشی از موج سوم رفتاردرمانی‌ها محسوب می‌شود و در سال‌های اخیر پژوهش‌های بسیاری درباره اثربخشی آن در طیف وسیعی از مشکلات بالینی و غیر بالینی انجام شده است. شش فرایند اصلی ACT که همگی در خدمت ارتقای انعطاف‌پذیری روان‌شناختی هستند عبارت‌اند از:

  1. پذیرش (Acceptance): یادگیری گشوده بودن نسبت به تجربه‌ی افکار و هیجانات حتی اگر ناخوشایند هستند بدون تلاش برای اجتناب یا سرکوب آنها.
  2. گسلش شناختی (Cognitive Defusion): فاصله گرفتن از افکار به جای یکی‌شدن با آن‌ها؛ به‌طوری که ما درون افکار و احساس‌های خود غرق نشویم و سفت و محکم به آنها نچسبیم.
  3. ارتباط با لحظه حال (Being Present): پرورش آگاهی به تجربه‌های جاری‌ای که هم اکنون در حال تجربه کردن آنها هستیم.
  4. خود به‌عنوان بافت (Self-as-Context): تجربه کردن خویشتنی فراتر از افکار و احساسات گذرا؛ مشاهده‌گر ثابت تجربه‌ها.
  5. ارزش‌ها (Values): شناسایی آنچه در زندگی معنا و اهمیت دارد. عمیق‌ترین خواسته‌های قلبی ما برای اینکه می‌خواهیم در طول عمر خود در کدام جهت زندگی حرکت کنیم.
  6. عمل متعهدانه (Committed Action): برداشتن گام‌های عملی در مسیر ارزش‌ها، حتی با وجود موانع و احساسات دشوار.

مطالعات نشان می‌دهد که ACT در درمان اختلالات اضطرابی، افسردگی، درد مزمن، اعتیاد، و حتی در بهبود عملکرد سازمانی و آموزشی مؤثر است. به‌طور خاص، پژوهش‌ها حاکی از آن است که افزایش انعطاف‌پذیری روان‌شناختی به کاهش نشانه‌های روان‌شناختی و ارتقای کیفیت زندگی منجر می‌شود (Hayes et al., 2021).

کاربرد بالینی و عملی
در محیط درمانی، درمانگر ACT به مراجعان کمک می‌کند تا به جای جنگیدن با افکار و احساسات، رابطه‌ای تازه با آن‌ها ایجاد کنند. برای مثال، فردی که اضطراب امتحان دارد، به‌جای تلاش برای حذف اضطراب، می‌آموزد اضطراب را به‌عنوان تجربه‌ای طبیعی بپذیرد و در عین حال گام‌های مؤثر در راستای ارزش «یادگیری و پیشرفت» بردارد. این تغییر دیدگاه، انرژی فرد را از مبارزه بی‌ثمر با تجربه‌های درونی به سمت زندگی ارزش‌محور هدایت می‌کند.

برای استفاده روزمره، افراد می‌توانند تمرین‌های ساده‌ای را به‌کار بگیرند. مثلاً در مواجهه با افکار منفی، آن‌ها را مانند برگ‌هایی تصور کنند که بر سطح رودخانه در حال حرکت‌اند. این استعاره کمک می‌کند تا فرد از غرق‌شدن در افکار فاصله بگیرد و بتواند به مسیر ارزش‌های خود ادامه دهد.

جمع‌بندی
ACT بیش از آنکه بر «تغییر محتوای افکار» تمرکز داشته باشد، بر «تغییر رابطه فرد با افکار و احساسات» تأکید می‌کند. هدف نهایی، زندگی کردن در راستای ارزش‌ها و ایجاد زندگی معنادار است، حتی در میان رنج و دشواری‌ها. این رویکرد نشان می‌دهد که رهایی واقعی نه در حذف رنج، بلکه در پذیرفتن آن و یافتن مسیر ارزشمند زندگی نهفته است.

تغییر پذیری و امید در اختلال شخصیت مرزی: راهکارهایی با ACT و شفقت

اختلال شخصیت مرزی (BPD) اغلب با مشکلات شدید در تنظیم هیجان، روابط بین‌فردی متلاطم، و احساس بی‌ثباتی هویت همراه است. بسیاری از افراد و حتی اطرافیان آن‌ها تصور می‌کنند که این ویژگی‌ها «ثابت و غیرقابل تغییر» هستند. اما پژوهش‌های علمی نشان داده‌اند که با درمان مناسب و تمرین مهارت‌ها، افراد مبتلا به BPD می‌توانند بهبود چشمگیری در رفتار، هیجان و کیفیت زندگی خود تجربه کنند (Kramer et al., 2019).

گردآوری: دکتر پیمان دوستی

چرا تغییر امکان‌پذیر است؟

مطالعات طولی نشان داده‌اند که الگوهای ناکارآمد شخصیت، حتی در BPD، قابل تغییر هستند. مهارت‌هایی که در درمان‌های مبتنی بر ACT و شفقت آموزش داده می‌شوند، به افراد کمک می‌کنند تا:

  • احساسات شدید خود را بهتر مدیریت کنند،
  • افکار منفی و خودسرزنشگرانه را شناسایی و با آن‌ها برخورد سازنده داشته باشند،
  • رفتارهایی که با ارزش‌های شخصی‌شان همخوانی ندارد را کاهش دهند و رفتارهای ارزش‌محور را تقویت کنند.

ACT (پذیرش و تعهد) چگونه کمک می‌کند؟

ACT بر پذیرش تجربه‌های درونی و اقدام به رفتارهای ارزش‌محور تأکید دارد. به جای مبارزه با افکار و احساسات منفی، فرد یاد می‌گیرد که آن‌ها را بپذیرد و در عین حال، انتخاب‌های سازنده و مطابق ارزش‌های شخصی داشته باشد. برای مثال، کسی که اضطراب شدید و خشم دارد، با ACT می‌آموزد که احساساتش را تجربه کند بدون اینکه به روابطش آسیب برساند.

شفقت به خود (CFT) چگونه تغییر ایجاد می‌کند؟

افراد با BPD معمولاً خودسرزنشی شدید و احساس شرم دارند. درمان متمرکز بر شفقت به آن‌ها می‌آموزد که با خود مانند یک دوست مهربان رفتار کنند. این مهارت‌ها شامل تمرین خودشفقتی، شناسایی و کاهش خودسرزنشی، و ایجاد احساس امنیت روانی است (Gilbert, 2010). تحقیقات نشان داده‌اند که افزایش خودشفقتی، موجب کاهش شدت علائم BPD و بهبود کیفیت روابط می‌شود (Neff & Germer, 2017).

نکات عملی برای عموم

  • آگاهانه نفس بکشید و احساساتتان را نام‌گذاری کنید: «من الان خشمگین هستم» یا «احساس اضطراب دارم».
  • خودتان را سرزنش نکنید: به جای خودسرزنشی، به خود بگویید «این احساس بخشی از تجربه انسانی من است».
  • تمرین ارزش‌محوری: روزانه یک اقدام کوچک انجام دهید که با ارزش‌هایتان همخوانی دارد، حتی اگر احساسات منفی دارید.
  • کمک گرفتن از درمانگر یا گروه حمایت: آموزش مهارت‌های ACT و شفقت به شکل هدایت‌شده بیشترین اثر را دارد.

با تمرین مداوم و حمایت مناسب، امکان تغییر واقعی وجود دارد و افراد مبتلا به BPD می‌توانند زندگی پایدارتر، روابط سالم‌تر، و احساس رضایت بیشتری داشته باشند.

چگونه در کنار عزیزمان که اختلال شخصیت مرزی (BPD) دارند بمانیم؟: با استفاده از اصول ACT و شفقت

زندگی با فردی که با اختلال شخصیت مرزی (BPD) دست و پنجه نرم می کند، می‌تواند پیچیده و گاه طاقت‌فرسا باشد. شاید گاهی احساس کنید بر لبه‌ی پرتگاه راه می‌روید، یا رفتارهای عزیزتان برایتان غیرقابل درک، آسیب‌زننده یا متغیر باشد. اما شما تنها نیستید — و مهم‌تر از آن، راهی برای کنار آمدن وجود دارد؛ راهی که از دل پذیرش، شفقت و تعهد به ارزش‌های انسانی عبور می‌کند.

گردآوری: دکتر پیمان دوستی

درد را انکار نکنید، اما اجازه ندهید که شما را ببندد

در درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد (اکت/ ACT)، ما یاد می‌گیریم که احساسات دشوار بخشی اجتناب‌ناپذیر از زندگی انسانی هستند. وقتی فردی که دوستش داریم با شدت زیادی رنج می‌کشد، ممکن است ما هم دچار ترس، خشم یا ناتوانی شویم. این احساسات طبیعی‌اند. تلاش برای حذف یا انکار آن‌ها، تنها ما را از واقعیت و از رابطه‌ی زنده و انسانی دور می‌کند.

پس لحظه‌ای مکث کنید. با خودتان مهربان باشید. نفس عمیقی بکشید. به خود بگویید: طبیعی‌ست که در این شرایط، من هم درگیر شوم. این سخت است. و در عین حال، می‌توانم قدمی کوچک در جهت ارزش‌هایم بردارم.” در اینجا ارزش ها، همان عمیق ترین خواسته های قلبی تان است که می خواهید در کنار عزیزتان، چگونه باشید؟ چگونه فردی مراقب، حمایت کننده، دلسوز یا … باشید؟

فرد را از رفتارهایش جدا ببینید

در درمان متمرکز بر شفقت (CFT)، به ما آموخته می‌شود که پشت هر رفتار، حتی آسیب‌زننده‌ترین رفتارها، اغلب ریشه‌ای از درد، ترس یا نیاز به ارتباط نهفته است. فردی با BPD ممکن است گاهی رفتارهایی نشان دهد که از نظر دیگران «افراطی»، «کنترل‌گر» یا «غیرمنطقی» است، اما این رفتارها اغلب پاسخی‌اند به تجربه‌ی درونیِ ناایمنی شدید.

به جای این‌که بگویید: چرا این‌قدر دراماتیکی؟، شاید بتوان گفت: می‌دانم الان خیلی تحت فشاری. من اینجا هستم که اگر بخواهی با من حرف بزنی.”

با شفقت، مرزهای سالم تعیین کنید

شفقت به معنای گذشتن از خود یا پذیرفتن رفتارهای آسیب‌زننده نیست. شفقت یعنی دیدن رنج خود و دیگری و تمایل به کاهش آن، بدون قضاوت و بدون قربانی‌کردن خود. افراد دارای BPD بیشتر از آن‌چه نشان می‌دهند، به مرزهای روشن و پیش‌بینی‌پذیر نیاز دارند، حتی اگر در لحظه مقاومت کنند.
مرزها را با آرامش و ثبات بیان کنید، نه با خشم یا تهدید.

تمرکز بر ارزش‌ها به جای راه‌حل‌های سریع

دردرمان مبتنی بر پذیرش و تعهد  (اکت/ ACT) ما به جای جستجوی دائمی برای «حل مشکل»، یاد می‌گیریم که بر اساس ارزش‌های‌مان زندگی کنیم — حتی در دل رنج. اگر ارزش شما «حمایت»، «ارتباط»، یا «احترام متقابل» است، از خود بپرسید:
در این لحظه، کوچک‌ترین کاری که می‌توانم برای نزدیک شدن به این ارزش‌ها انجام دهم چیست؟
شاید آن کار فقط گوش‌دادن باشد. یا ترک موقتی گفت‌وگو برای حفظ آرامش. یا نوشتن یک یادداشت محبت‌آمیز.

خودتان را فراموش نکنید

زندگی در کنار فردی با BPD ممکن است فرسوده‌کننده باشد. شما هم به مراقبت، حمایت روانی، استراحت و شنیده‌شدن نیاز دارید. استفاده از گروه‌های حمایتی، مشاوره‌ی فردی، یا تمرین‌های خودمراقبتی می‌تواند به حفظ تعادل درونی شما کمک کند.
شما قرار نیست درمانگر عزیزتان باشید — شما فقط کافی‌ست انسانی مهربان، حاضر و متعهد باشید.

سخن پایانی

اگر امروز احساس می‌کنید خسته‌اید، اگر نمی‌دانید چگونه باید برخورد کنید، اگر بین عشق و درماندگی مانده‌اید… رنج شما واقعی‌ست، و انتخابتان برای ماندن و یادگیری، نشان از شجاعت انسانی شما دارد.
ما باور داریم که هیچ رابطه‌ای کامل نیست، اما هر رابطه‌ای می‌تواند به سمت مهربانی، معنا و تحول حرکت کند.

درمان پذیرش و تعهد متمرکز (FACT): رویکردی برای مداخله‌های کوتاه‌مدت

درمان پذیرش و تعهد متمرکز یا FACT  مخفف عبارت Focused Acceptance and Commitment Therapy یکی از نسخه‌های کوتاه‌مدت و هدفمند درمان پذیرش و تعهد (ACT) است. این رویکرد به‌عنوان بخشی از موج سوم روان‌درمانی‌های رفتاری، با هدف ارائه مداخلات مؤثر، انعطاف‌پذیر و کوتاه‌مدت طراحی شده است؛ به‌ویژه برای محیط‌هایی که زمان محدود و دسترسی مراجع به خدمات درمانی کوتاه است، مانند درمانگاه‌های اولیه سلامت روان، مراکز سلامت عمومی، کلینیک‌های درد و مشاوره‌های سازمانی.

گردآوری: دکتر پیمان دوستی

FACT چه تفاوتی با ACT دارد؟

هرچند FACT بر پایه اصول بنیادین ACT بنا شده است، تفاوت‌های کلیدی زیر، آن را از درمان سنتی ACT متمایز می‌کند:

  • مدت زمان کوتاه‌تر: FACT معمولاً در  ۱ تا ۴ جلسه طراحی می‌شود، درحالی ‌که ACT سنتی می‌تواند در قالب ۸ تا ۲۰ جلسه اجرا شود (این تعداد جلسات قطعی نیست و ممکن است تغییر کند).
  • تمرکز بیشتر بر تغییر عملکردی سریع: FACT با هدف بهبود عملکرد و ارتقای زندگی معنادار در مدت زمان محدود طراحی شده و بیشتر بر «مداخله» و «تحول سریع در عملکرد رفتاری» متمرکز است.
  • ساختار منعطف و نیمه‌ساختاریافته: درمانگر در FACT با یک رویکرد تطبیقی، بسته به شرایط و نیاز فوری مراجع، مؤلفه‌های ACT را تلفیق می‌کند.
  • محیط‌های اجرایی متفاوت:  FACT برای محیط‌های سلامت عمومی، مراکز مشاوره غیر تخصصی یا خدمات اولیه روان‌شناختی کاربرد بیشتری دارد.

مؤلفه‌های اصلی FACT چیست؟

درمان FACT نیز مانند ACT، بر توسعه‌ی انعطاف‌پذیری روان‌شناختی (Psychological Flexibility)  متمرکز است. اما این فرآیندها در FACT با شدت، تمرکز و سرعت بیشتری دنبال می‌شوند. چهار مؤلفه اصلی FACT که با عنوان مدل چهارگانه یا چهار بخش عملکردی شناخته می‌شود، شامل موارد زیر است:

  1. کاهش اجتناب تجربی (Experiential Avoidance): شناسایی و کاهش تلاش‌های ناکارآمد برای فرار یا کنترل هیجان‌ها و افکار.
  2. افزایش آگاهی لحظه‌ای (Present Moment Awareness): تمرکز بر «اینجا و اکنون» با هدف کاهش غرق‌شدگی در گذشته یا آینده.
  3. توسعه خود به‌عنوان زمینه (Self-as-Context): کمک به فرد برای بازشناسی خود به‌عنوان ناظر تجربه‌ها، نه بخشی از آن‌ها.
  4. وضوح ارزش‌ها و تعهد رفتاری (Values Clarification & Committed Action): شناسایی ارزش‌های شخصی و جهت‌گیری به سوی زندگی معنادار، حتی در حضور درد روانی.

کاربردهای FACT

FACT  به دلیل ساختار کوتاه‌مدت و رویکرد عمل‌گرا، در بسیاری از حوزه‌های درمانی و غیردرمانی کاربرد دارد، از جمله:

  • درمان اولیه‌ی مشکلات اضطرابی و افسردگی
  • مشاوره با بیماران مبتلا به بیماری‌های مزمن و درد جسمانی
  • مداخلات رفتاری در افراد با سوءمصرف مواد یا رفتارهای پرخطر
  • به‌کارگیری در سازمان‌ها، مراکز کار، مدارس و خدمات سربازخانه‌ای
  • کمک به بیماران در مراحل ابتدایی یا گذار (مانند تشخیص بیماری، از دست دادن شغل، مهاجرت و…)

مزایای FACT برای مراجع و درمانگر

  • برای مراجع: FACT  فرصت تجربه مداخله‌ای سریع، کم‌هزینه و مبتنی بر معنای زندگی را فراهم می‌کند، حتی در صورت عدم آمادگی برای درمان بلندمدت.
  • برای درمانگر: این مدل به درمانگر اجازه می‌دهد تا با استفاده از مداخلات کلیدی و مؤثر در مدت زمان کوتاه، تحولی قابل‌سنجش در عملکرد مراجع ایجاد کند.

جمع‌بندی

درمان FACT نه جایگزین کامل ACT است و نه نسخه‌ای ساده‌شده، بلکه الگویی کوتاه مدت، اثربخش، تطبیقی و موج‌سوم‌محور برای آن دسته از موقعیت‌هاست که نیاز به درمانی سریع، منعطف و معنادار داریم. این رویکرد، دعوتی دوباره برای زیستن در مسیر ارزش‌هاست، نه فرار از دردها.

خودِ مشاهده گر (تجربه خود به عنوان مشاهده گر/ ناظر) چیست؟

تجربه خود به عنوان مشاهده گر یا خودِ مشاهده کننده (Observing Self)، یکی از ارکان درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد (ACT/ اکت) است، که به آن تجربه خود به عنوان زمینه (Self-As-Context) نیز می گویند.

دکتر پیمان دوستی

خودِ ناظر (مشاهده گر)، به بخشی از شما اشاره دارد که همیشه حاضر، پایدار و ثابت است و گویی تمام تجربیات مختلف شما را آگاهانه و بدون قضاوت مشاهده می کند. در واقع، فارغ از هر گونه قضاوتی مبنی بر خوب، بد، درست، غلط و …، خودِ ناظر متوجه افکار،‌ احساس‌ها، خاطرات، حس‌های بدنی و … شما است. هرچیزی که هم اکنون در همین لحظه در حال تجربه کردن آن هستید.

در واقع، ما به بخشی از خودمان اشاره می‌کنیم که به جای آنکه تجربیات درونی ما را به عنوان بخشی از هویت ما در نظر بگیرد، کمی عقب می‌ایستد و نظاره گر تجربیات درونی‌مان می‌باشد. انگار ما بخشی از خودمان را به گونه ای پرورش می دهیم که به جای اینکه “خودمان” را بخشی از “جریان” تجارب درونی‌مان (افکار، احساس‌ها، خاطرات، حس‌های بدنی و …) تجربه کنیم، “خودمان” را به عنوان ناظر تجارب درونی مان تجربه می کنیم.

هنگامی که اضطراب را تجربه می کنید، بخشی از شما وجود دارد که به جای غرق شدن در اضطراب یا تلاش برای فرار از آن، فضا را برای تمام افکار، احساسات، حس های بدنی و خاطرات مرتبط با آن باز می کند. این بخش ثابت شما می تواند متوجه این تجربیات شود.

این مفهوم ممکن است انتزاعی به نظر برسد، اما با من همراه باشید. در درمان پذیرش و تعهد (ACT)، ما به این مفهوم تجربه خود به عنوان زمینه (Self-as-Context) می گوییم که نقطه مقابلی برای تجربه خود به عنوان محتواهای درونی (Self-as-Content) است.  

برای درک بهتر این موضوع، دو لحظه از روز خود را در نظر بگیرید. صبح، ممکن است از خواب بیدار شوید و طیف وسیعی از افکار و احساسات زودگذر را تجربه کنید. بعداً در روز، مجموعه متفاوتی از واکنش ها را تجربه می کنید. در تمام این لحظات، خود مشاهده‌کننده مانند پس‌زمینه‌ای سفید باقی می‌ماند و جایی برای همه چیز دارد. حتی اگر تجربیات درونی شما می آیند و می روند، این بخش از شما پایدار و ثابت می ماند.

این تغییر دیدگاه به ما کمک می کند تا ببینیم که افکار و احساسات مضطرب فقط تجربیاتی هستند که مشاهده می کنیم. آنها ذاتا خوب یا بد نیستند. خود مشاهده‌گر درگیر این تجربیات یا هویت‌های خود نمی‌شود، چه آن‌ها را مثبت یا منفی بدانیم.

بخش دیگری از این مفهوم این است که بخشی از شما وجود دارد که ما می گوییم پشت چشمان شما وجود دارد.

توجه کنید که در حال حاضر به چه چیزی فکر می کنید و سپس بخشی از شما متوجه افکار شما می شود.

توجه کنید که در حال حاضر چه احساسی دارید و سپس بخشی از شما متوجه احساسات شما می شود.

به آنچه می توانید ببینید توجه کنید و متوجه باشید که بخشی از شما متوجه این چیزها می شود.

به آنچه می توانید بشنوید توجه کنید و سپس بخشی از شما متوجه صداها می شود.

به تماس فیزیکی خود با محیط اطراف خود توجه کنید و سپس بخشی از شما متوجه آنها می شود.

توجه کنید که ممکن است بتوانید چه چیزی را بو کنید یا بچشید و سپس بخشی از شما متوجه آنها می شود.

بنابراین یک “شما” در آنجا وجود دارد که از هر چیزی که می توانید ببینید، بشنوید، لمس کنید، بچشید، بو کنید، فکر کنید، احساس کنید و انجام دهید آگاه است.